هرچه میخواهد دل تنگت بگو



زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد از  مدتی کمی همه اطرافیان آن همسایه از آن شایعات باخبر شدند. شخصی که برایش شایعه ساخته بود به شدت از این کار صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد.بعدها وقتی که آن زن متوجه شد که آن شایعاتی که ساخته همه دروغ بوده و وضیعت همسایه اش را دید از کار خود پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرد بلکه بتواند این کار خود را جبران کند. حکیم به او گفت: به بازا برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن.

آن زن از این راه حل متعجب شد ولی این کار را کرد. فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من بیاور. آن زن رفت ولی ۴ تا پر بیشتر پیدا نکرد. مرد حکیم در جواب تعجب زت گفت انداختن آن پرها ساده ولی جمع کردن آنها به همین ساده گی نیست همانند آن شایع هایی که ساختی ٬ که به سادگی انجام شد ولی جبران کامل آن غیرممکن است. پس بهتر است از شایعه سازی دست برداری.

 

آلفرد نوبل:

کلمات بال و پر دارند ٬ همین که قفسشان یعنی دهان باز شود از آن بیرون می پرند و از دسترس ما خارج میشوند و در کوچکترین شکاف ها راه می یابند و بعضی اوقات در ضعیف ترین دیوارها نفوذ می کنند.


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اسپانیش فلای abzarseo یکتا:رفقا دارند برای ظهور امام عصر(ع) یارگیری میکنند آثار و آراء سید نصراله شاهرخی وبلاگ آسمان آنلاین پژوهشکده مجازی طراحی صنعتی ایران هموار کنکور بهترین سایت alisharlib تست هوش تصویری